اطلاعیه
بسته ویژه راهیان نور
کیف ویژه راهیان نور ( طرح لباس خاکی)

جديدترين محصولات
منو اصلي
خبرنامه
جهت عضويت درسيستم اطلاع رساني سايت ايميل خود را وارد كنيد.
پس از ارسال، ایمیلی براي شما فرستاده می شود ، که شما باید روی لینکی که در ایمیل هست کلیک کنید تا عضویت شما تایید گردد .
خاكريز

رفته بودیم جنازه شهدا را بکشیم عقب. از موانع که گذشتیم رسیدیم به اولین شهید.

حاج مهدی گفت : «این رو ول کنید، بریم جلوتر.»

 چند تا از شهدا را برگرداندیم عقب که دشمن متوجه شد و شروع کرد به تیراندازی.

 مجبور شدیم برگردیم عقب.

 بعدا فهمیدیم آن جنازه اول برادر حاج مهدی بوده.

توصيه مي شود ...

فال خون [رمان] فال خون [رمان]


۱ جلد كتاب
۱۵,۰۰۰ ريال
پديد آورنده : داوود غفارزادگان
انتشارات : سوره مهر
[ بازديد : ۶۹۳۴ بار ]

معرفی کتاب: این رمان به صورت مستقیم به جنگ نمى پردازد بلکه موقعیت هاى تراژیک انسان را در جنگ در موقعیت هاى متفاوت به تصویر مى کشد.
سرباز و ستوانی عراقي به منطقه‌اي کوهستاني در شمال شرقي عراق مامور مي‌شوند. عراق قصد دارد جبهه جديدي در اين منطقه باز کند. به همين سبب اين افراد براي ديدباني و تعيين وضعيت نيروهاي ايراني به منطقه فرستاده شده‌اند. سرباز، فردي درون‌گرا و مغموم است. او پيش از اين در مناطق ديگري نيز جنگيده است و خاطرات تلخي از آن زمان به ياد دارد. تصوير کشتگاني که در آبراه‌هاي هور افتاده‌اند و موش‌هايي که همه جا در کمينند تا اجساد مردگان را غارت کنند، کابوس خواب و بيداري اوست. در مقابل، ستوان سرزنده و شوخ طبع است. جثه لاغري دارد اما با اين حال اهل شوخي و مزاح است. گويا به مرگ نمي‌انديشد. سرباز و ستوان راه سخت کوهستاني را در شرايطي که زمين از برف پوشيده شده است طي مي‌کنند. سرباز چون ستوان را برخلاف خود مي‌بيند و او را بي‌اعتنا به دلهره‌هاي مرگ مي‌يابد در موردش ترديد مي‌کند.
سنگر ديدباني که اين دو به آن مامور شده‌اند در بالاي قله‌اي قرار دارد که مشرف به منطقه‌اي وسيع است. آن سوي قله پرتگاه بلندي است که عبور از آن آسان نيست. آن‌سوتر خانه‌هاي عشايري و مردماني زندگي مي‌کنند که گه گاه در ميانه داستان، چهره‌هاي مبهمي از آنها به ديد سرباز مي‌آيد....
گزيده متن:
"مي خواست بداند تقدير او چيست؟ تقدير هر كسي در مردن يك جور بود. هر كسي مرگ خودش را داشت. جنازه ها را كه نگاه مي كرد حدس مي زد كه طرف چطور بايد افتاده باشد. جان كندن او را در خيال مي پرورد وآن لرزش دم آخر و دست هايي كه چنگوله مي شوند.با آرزوهاي طول ودراز كه يكدفعه به انتها مي رسند. ...شنيده بود فقط كساني بيش از مرگ مي ترسند كه تخيل قوي دارند، زيرا هول مرگ در تخيل آنها بس عظيم است."

امتياز :